حالا که کاپشن شلوار جدیدم اومد، مامان و مامان بزرگ هر جمعه منو می برند گردش و هواخوری که آب و هوام عوض شه. منم اولش یه کم تو کالسکه بیدارم ولی بعد می خوابم. اینم چند تا از عکس هاش: ...
فصل پاییز شد و هواها سردتر شد. مامان بزرگ (از سمت بابام) هم کادوی تولد منو زودتر داد که برای من کاپشن و چیزهای دیگه بخرند و تو این سرماها بی کاپشن نمونم. کاپشن پارسالم دیگه برام تنگ شده. دست مامان بزرگ درد نکنه. البته من با کاپشن رابطه خوبی ندارم و همیشه موقع پوشیدن کاپشن غر می زنم. ولی دیگه بیرون رفتن ها تنم می کنند که سردم نشه. اینم عکس من موقعی که این کاپشن نویم را بار اول پوشیدم: اینجا دیگه کم کم داره از کاپشنم خوشم می یاد: ...